 |
رتبه کلی: 626
|
|
درباره من محمد هستم مهندس کامپیوتر
نظر بدین نظر می دم
بهترین دوستم طاهر
ه
هستش
|
بلاخره پزشک متجاوز دستگیر شد
پزشک متجاوز که به مادران تجاوز و نوزاد آنها را میفروخت سرانجام دستگیر شد.
بسیاری از بازماندگان بیماران این پزشک از وی به دلیل سوء استفاده جنسی هنگام بی هوش بودن بیماران و در بعضی موارد کشتن نوزادان با تزریق هروئین به بدن مادر شکایت هایی را در اداره پلیس اوهایو کرده بودند و خواستار دست... تاریخ درج: ۹۴/۰۵/۱۵ - ۰۲:۲۷
( 41 نظر , 421
بازدید )
نجات دختر جوان از دست اراذل و اوباش
دختر جوانی که توسط یکی از اراذل و اوباش اغفال شده و به یک خانه متروکه کشانده شده بود پس از 6 ساعت توسط ماموران سرکلانتری چهارم نجات پیدا کرد.
هفته گذشته مردی 45 ساله به نام مهدی با مراجعه به سرکلانتری چهارم اعلام کرد که دخترش ربوده شده است. وی به ماموران گفت: بعد از ظهر امروز دخترم به نام آ... تاریخ درج: ۹۴/۰۵/۱۵ - ۰۲:۲۵
( 21 نظر , 195
بازدید )
رفیق
رفیق مثل کفش میمونه ، رفاقت مثل جاده ! خیلی سخته وسط جاده بفهمی پا برهنه ای... ... تاریخ درج: ۹۴/۰۴/۲۹ - ۰۲:۰۲
( 24 نظر , 157
بازدید )
زن نق نقو
مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزهای شکایت می کرد. تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش، در مزرعه شخم می زد. یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد. بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شکایت را آغاز... تاریخ درج: ۹۴/۰۴/۲۵ - ۰۲:۵۲
( 22 نظر , 170
بازدید )
زن نازا
گویند زنی زیبا و پاک سرشت به نزد حضرت موسی علیهالسلام، کلیمالله، آمد و به او گفت: «ای پیامبر خدا، برای من دعا کن و از خداوند بخواه که به من فرزندی صالح عطا کند تا قلبم را شاد کند.»
حضرت موسی علیهالسلام دعا کرد که خداوند به او فرزندی عطا کند. پس ندا آمد: «ای موسی،... تاریخ درج: ۹۴/۰۴/۲۰ - ۰۱:۱۶
( 26 نظر , 197
بازدید )
خر و زنبور
در چمنزاری خرها و زنبورها در کنار هم زندگی می کردند. روزی از روزها خری برای خوردن علف به چمنزار می آید و مشغول خوردن می شود. از قضا گل کوچکی را که زنبوری در بین گلهای کوچکش مشغول مکیدن شیره بود، می خورد و زنبور بیچاره که خود را بین دندانهای خر اسیر و مردنی می بیند، زبان خر را نیش می زند و تا خر دهان... تاریخ درج: ۹۴/۰۴/۲۰ - ۰۱:۱۲
( 20 نظر , 157
بازدید )
مادر دروغگو
مادر پسر هشت سالهای فوت کرد و پدرش با زن دیگری ازدواج کرد. یک روز پدرش از او پرسید: «پسرم به نظرت فرق بین مادر اولی و مادر جدید چیست؟»
پسر با معصومیت جواب داد: «مادر اولیام دروغگو بود اما مادر جدیدم راستگو است.»
پدر با تعجب پرسید: «چطور؟»
پسر گفت: &... تاریخ درج: ۹۴/۰۴/۲۰ - ۰۱:۰۴
( 28 نظر , 169
بازدید )
نیش مار و زنبور
روزی زنبور و مار با هم بحثشان شد. مار گفت: «انسانها از ترس ظاهر خوفناک من میمیرند نه به خاطر نیش زدنم.»
اما زنبور قبول نکرد. مار برای اثبات حرفش با زنبور قراری گذاشت. آنها رفتند و رفتند تا رسیدند به چوپانی که در کنار درختی خوابیده بود. مار رو به زنبور کرد و گفت: «من او... تاریخ درج: ۹۴/۰۴/۱۹ - ۱۹:۱۱
( 12 نظر , 156
بازدید )
ملانصرالدین و دیگ همسایه
ملانصرالدین از همسایهاش دیگی را قرض گرفت. چند روز بعد دیگ را به همراه دیگی کوچک به او پس داد. وقتی همسایه قصه دیگ اضافی را پرسید ملا گفت: «دیگ شما در خانه ما وضع حمل کرد.»
چند روز بعد، ملا دوباره برای قرض گرفتن دیگ به سراغ همسایه رفت و همسایه خوش خیال این بار دیگی بزرگتر به ملا دا... تاریخ درج: ۹۴/۰۴/۱۹ - ۱۹:۰۲
( 13 نظر , 172
بازدید )
چرا اقایون در زندگی نیازمند خانم ها هستن
چون: … وقتی غمگینید هیچگاه تنهایتان نخواهد گذاشت…
مراقب خواهد بود که کارهایتان را سر وقت انجام دهید…
مطمئن خواهد شد وعده غذایی خود را برای مسابقات و انجام کار از دست نمی دهید…
از شما خواهد خواست تا عادات بدتان را ترک کنید، هر روز، هر زمان…
سر موضوعات کوچک با شم... تاریخ درج: ۹۳/۱۲/۲۴ - ۰۱:۳۵
( 9 نظر , 64
بازدید )
|
|
|
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
|